تارنگار شهید قنبر امانی وجنی

هدیه شهادت را خدا به چه کسی می‌دهد؟ خدا این هدیه را ارزان نمی‌دهد؛ به کسانی می‌دهد که در راه او مجاهدت کنند...

​​​​

به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست

یکی از اعضای خانواده شهید بزرگوار قنبر امانی وجنی از ایشان خاطره‌ای نقل می کند:

(شهید امانی) در عملیات والفجر ۸ از ناحیه پا مجروح شده و به شیراز اعزام شده بود، در حال سپری کردن دوران مجروحیت بود که همرزمش محسن ابراهیم پور به شهادت رسید. وی بعد از شهادت شهید ابراهیم پور مدتی نیز دوران نقاهت مجروحیت را در منزل آن شهید که نسبت فامیلی هم داشتند سپری نمود در آن ایام خواب پر رمز و رازی دیده بود که اجمالش بدین شرح است:

شهید امانی نقل می کرد که خواب دیدم شهید ابراهیم پور به همراه حدودا ۱۵۰ نفر که همه ی آنها لباس سبز رنگ (شبیه دشداشه) پوشیده بودند از داخل شهر فاو به طرف مقری که شهید امانی مستقر بوده در حال حرکت هستند.

 در حالیکه شهید ابراهیم پور جنازه‌ی شهید معصومی همرزم و فرمانده دسته‌ی شهید امانی را در آغوش داشته است وقتی به نزد شهید امانی می‌رسند شهید ابراهیم پور جنازه شهید معصومی را جلوی شهید امانی گذاشته و می گوید این هم جنازه فرمانده تو، سپس یک دست از لباس هایی که آن ۱۵۰ نفر به تن داشتند را به شهید امانی می دهد و به وی سفارش می کند که فعلا آن را به گردنت بینداز تا بعدا بپوشی.

بعد از رؤیای صادقه ی مذکور برای همه آشکار و قطعی شده بود آقا قنبر نیز در آینده‌ای نه چندان دور به همرزمان شهیدش خواهد پیوست، تا اینکه آن خواب الهام گونه در عملیات کربلای ۵ در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ در کربلای شلمچه تعبیر شد و رزمنده دلاور و یاور گمنام امام امت پس از عمری جهاد فی سبیل الله و شرکت در چندین عملیات، شهد گوارای شهادت را سر کشید و در قهقهه ای مستانه عند ربهم یرزقون شد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده پس از تایید توسط مدیر در قسمت نظرات این مطلب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشند، منتشر نخواهند شد.
  • پیشاپیش بابت نظرات زیبای شما سپاسگزاریم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
تارنگار شهید قنبر امانی وجنی

دل تنگم...
دل تنگ مشتی خاک
که به آسمان ببرد
دل در به در بی مقصد را...

پیام شهدا: گوش به فرمان امام باشید...