تارنگار شهید قنبر امانی وجنی

هدیه شهادت را خدا به چه کسی می‌دهد؟ خدا این هدیه را ارزان نمی‌دهد؛ به کسانی می‌دهد که در راه او مجاهدت کنند...

به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست

یکی از جلسات هیئت هفتگی منتظران ظهور به نیابت از شهید بزرگوار قنبر امانی وجنی برگزار گردید...

در این جلسه که در تاریخ ۱۴۰۱/۱۱/۱۱ برگزار گردید، جناب آقای اسمعلی محمدی فرمانده اسبق سپاه ناحیه اهر و از همرزمان شهید والامقام قنبر امانی وجنی خاطراتی از این شهید بزرگوار بیان کردند.

در ادامه، شما را دعوت می کنیم به شنیدن صوت بیانات ایشان، البته قابل ذکر است این سخنرانی به زبان آذری می باشد:

 

 

متن خاطرات (ترجمه شده از آذری به فارسی با اندکی تغییر و تلخیص):

شهید بزرگوار امانی جزو خالص‌ترین شهدا بودند... ممکن است ما فکر کنیم ایشان غریب هستند اما الحمدلله در روستای زادگاهشان در کنار خانواده‌شان به خاک سپرده شده اند...

ایشان متولد سال ۱۳۴۷ بودند و سنشان از من حدوداً ۷ سال کمتر بود...

من در عملیات‌های والفجر ۸ و کربلای ۵ با ایشان همرزم بودم، ایشان انسان بسیار خاصی بودند که در عملیات والفجر ۸ در گردان غواصی حبیب ابن مظاهر قرار داشتند در واقع به نظر بنده انسان‌های درجه یک و خالص یا در گردان‌های غواصی بودند یا در گردان‌های تخریب...

در عملیات والفجر ۸ که بنده زخمی شدم من را به بیمارستان عیسی ابن مریم اصفهان بردند و پس از آن به بیمارستان شهدای تبریز انتقال دادند در این بیمارستان روی تخت دراز کشیده بودم که به تخت کنارم دقت کردم و متوجه شدم که شهید امانی در کنار بنده هست به ایشان گفتم: «برادر قنبر تو هم که زخمی شدی؟» گفت: «بله زخمی شدم...» سپس زد زیر گریه...

گفتم: «چرا گریه می‌کنی؟ به خاطر زخمی شدنت ناراحتی؟» گفت: «نه! به این خاطر ناراحت نیستم... من با شهید محسن ابراهیم‌پور قرار گذاشته بودم که با هم برویم و با هم برگردیم، ولی نمی‌دانم چه کار کرده ام که خداوند متعال شهادت را نصیب من نکرد...» من آیهٔ مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیه را برای ایشان قرائت کردم و گفتم: «نگران نباش تعدادی از رزمندگان، شهادت نصیبشان نمی‌شود و من هم زخمی شدم و شهید نشدم... این یک امر عادی است» گفت: «من با شهید ابراهیم‌پور قرارداد بسته بودم...»

زخم‌های ایشان بهبود نیافته بود که مجدداً به جبهه بازگشتند من قبل از برگشتن به ایشان گفتم که بمان تا زخم‌هایت بهبود یابد... اما ایشان در پاسخ گفت: «این زخم‌ها که چیزی نیست... مگر اتفاق خاصی افتاده؟»

در نهایت ایشان به فاصله یک سال بعد از شهادت شهید ابراهیم پور در عملیات کربلای ۵ در خاکی از بهشت در قسمتی از خاک کربلا در خاک شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گشتند.

نظرات  (۲)

  • ع . شکیبا
  • سلام بر شهدای اهر
    سلام بر شهید قنبر امانی وجنی
    سلام بر دوستش شهید محسن ابراهیم پور
    کاش زندگینامه این دوست شهید را هم در وبلاگ درج کنید.
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام علیکم چشم ان شاء الله در آینده به شرط توفیق
  • کانون فرهنگی هنری قاسم بن الحسن(علیه السلام)
  • سلام علیکم

    خدا شما را حفظ کنه که یاد شهدا را زنده نگه داشتید.

    کاش ترجمه این خاطرات رو هم می گذاشتید که ما هم بهره مند بشیم.
    پاسخ:
    سلام و درود بر شما
    هم اکنون این مطلب بروزرسانی شد و ترجمه‌ی فارسی خاطرات به صورت متنی منتشر شد...
    با تشکر از توجه شما...

    ارسال نظر

    • دیدگاه های ارسال شده پس از تایید توسط مدیر در قسمت نظرات این مطلب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشند، منتشر نخواهند شد.
    • پیشاپیش بابت نظرات زیبای شما سپاسگزاریم.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی